عشقم آرمان عشقم آرمان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

نفس ماما

دلتنگتم پسرم

سلام پسرم الان ک دارم برات مینویسم ۹ماهه ک ازت بی خبرم ؛پدرت ۹ماه پیش به زور و اجبار و با هزار کلک و دروغ تو رو برای ملاقات یک روزه از من تحویل گرفت و دیگه نگذاشت ببینمت و تورو ب روستایی در شمال فرستاد الانم خودش انتقالی گرفته رفته تهران ک نزدیک مادرش باشه مرد ب این سن و سال هنوز نمیتونه دوری مادرشو تحمل کنه اما تورو از من گرفته و انتظار داره تو بتونی دوری منو تحمل کنی یا فراموشم کنی اما منم خدایی دارم همون خدایی ک خدای موسی بود و اون رو ب مادرش رسوند همون خدایی ک خدای یوسف بود و اون رو به یعقوب رسوند ،خدای منم هست مطمنم خدا از حق خودش میگذره اما از حق بندش نمیگذره و من پدرت و پدربزرگت و مادربزرگت رو ک مسبب دوری منو تو شدن ب خدای بزرگم...
10 خرداد 1398
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس ماما می باشد